تخفیف!

جاودانگى

نويسنده:ميلان کوندار

مترجم:معصومه ضمیری

ناشر:ایرمان

قطعه:رقعی

جلد:شومیز

نوبت چاپ:اول1401

تعداد صفحات:245

وزن:400g

موضوع:رمان/فلسفه زندگی _عشق

56,000 تومان

ناموجود

درباره نویسنده

کتاب‌ جاودانگینویسنده میلان کوندرا

نقد و بررسی جاودانگی، عشق و وجود از نظر میلان کوندار:

📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚

جاودانگی، عشق و وجود از نظر میلان کوندار میلان کوندرا نویسنده چکسلواکی است و از سال 1975 در فرانسه اقامت گزیده است. رمان جاودانگی آخرین اثر نویسنده است. با آن که از مایه های فلسفی و روانشناسی برخوردار است، اندیشه ها طوری در قالب داستان، طنز و جد ریخته شده است که خواننده احساس نمی کند با اندیشه ای مجرد و ژرف سر و کار دارد. در این رمان از کاوش درباره انسان، تنهایی، بیگانگی و دردهای حیات، زندگی خانوادگی، از پای بندی به سنت ها، دور افکندن سنت ها، از زندگی زناشویی و از نفی آن صحبت شده است. از روانشناسیِ ارتباط آدمها با یکدیگر و واکنش آنها در مواجه با موقعیت های مختلف سخن به میان آمده است. بیان رمان به روش غیر خطی است و در بخشی نویسنده دلیل بیان اش را اینگوه توضیح داده است:
اگر شخصی بخواهد داستان بنویسد و بخواهد آنها را در امان نگه دارد، باید طوری بنویسد که نتوان از آن اقتباس کرد باید به شکلی نوشت که نتوان آن را بازگو کرد. این رمان مثل خیابان تنگی است که کسی شخصیت هایش را به ضرب تازیانه به جلو می راند. رمان نباید شبیه مسابقه دوچرخه سواری بشود بلکه باید مثل ضیافتی باشد با غذاهای بسیار. این رمان بسیار جزئی نگر است از ساده ترین حرکات و رفتار ادمها با شرح جزییات بسیار استفاده کرده است.
در قسمت های مختلف کتاب از “بالا رفتن بازو و حرکت آرام دست” استفاده کرده است که گویی توپ هایی با رنگ های شاد بسوی معشوق پرتاب میشود و معنی اینکه به یاد هم خواهند بود و بارها همدیگر را خواهند دید را میدهد. این حرکت همچنین یعنی به دنبالم بیا و دعوت میکند که هر جا به دنبالش بروید ارزش رفتن دارد و همچنین در جایی از کتاب، علامتی است که بفهماند که به خاطر تو در اینجا هستم. این حرکت یک نشانه و علامت جاودانگی است و در جای جای کتاب و در شخصیت های مختلف استفاده شده است.

شخصیت های اصلی رمان اگنس و شوهر او پل، خواهر اگنس، لورا و همچنین بتینا است که ارتباطی با شخصیت های دیگر رمان ندارد.

جاودانگی و عشق:
بتینا زن جوانی که عاشق گوته شاعر میانسال شده است و انچه که او را وا می داشت تا گوته را دوست داشته باشد گوته نبود، بلکه تصویر اغوا کننده ی کودک- بتینای عاشق شاعر بزرگ بود. یعنی حرکت به سمت جاودانگی، یعنی برقراری رابطه با جاویدانان تاریخ به قصد جاودانه کردن خود بود. انسان متمایل به جاودانگی است. جاودانگی که گوته به آن معتقد بود یک جاودانگی کاملا زمینی است که پس از مرگ در خاطره ی آیندگان بر جا می ماند. همراه مرگ جاودانگی فرا می رسد و مرگ و جاودانگی زوجی جدا ناپذیر را تشکیل می دهند.
بتینا در کتاب اش تجلیل شکوهمندی از گوته کرده است و در کتاب اش، نامه هایش به گوته را چاپ کرده است. تمامی نامه هایش چیزی جز یک تصنیف عشق به گوته نیست. شاعری که وقتی با ان شور عظیم رو به رو میشود، عشق را در پای آسایش حقیر زناشویی قربانی می کند و می ترسد بر جاودانگی اش، بتینا تهدیدی وارد کند.

زندگی یعنی زنده بودن در فکر دیگری و گرنه مرده متحرکی بیش نیستیم و این یک تعریف از جاودانگی ست. ادم می تواند به زندگی خود پایان دهد. اما نمی تواند به جاودانگی اش پایان دهد. به محض انکه جاودانگی شما را سوار بر سفینه کرد، دیگر نمی توانید پیاده شوید و حتی اگر با شلیک گلوله ای خود را بکشید باز با خودکشی تان روی سفینه می مانید.

انچه که ان را بتینا عشق واقعی می داند رابطه عشقی نیست. بلکه هیجان عشق است: آتشی است که دستی آسمانی آن را در روح انسان افروخته است، مشعلی که عاشق در پرتو ان در هر دگرگونی در پی دلدار است. چنین هیجان عشقی از بیوفایی خبر ندارد، چون حتی وقتی هدف یا موضوع تغییر کند، خود عشق برای همیشه به صورت همان شعله ای که دستی آسمانی آن را افروخته است، پا بر جا می ماند.

فقط یک چیز میتوانست اگنس را عدم همبستگی با بشریت جدا کند، عشق مشخص به یک فرد مشخص بود. اگر واقعا عاشق کسی میشد، دیگر به سرنوشت دیگران بی اعتنا نبود زیرا معشوقش به آن سرنوشت وابستگی داشت، معشوق نیز بخشی از آن بود و او دیگر احساس نمی کرد که رنج های بشر، تعطیلات و جنگ هایش به او مربوط نمی شود. عشق اش به شوهرش صرفا مسأله اراده است: صرفا اراده کرده است پل را دوست بدارد. اراده کرده است زندگی زناشویی داشته باشد. اگر این اراده برای یک آن سست می شد، عشق نیز چون پرنده ای که از قفس رها شود می گریخت.
در جهان ما صورت های بسیاری وجود دارد، و این صورتها بیش از پیش همانند هم هستند برای یک فرد مشکل است اصالت خویش را تثبیت کند و به یگانگی بی نظر خود متقاعد شود برای پرورش یگانگی خود دو روش وجود دارد : روش جمع و روش جمع و روش تفریق. اگنس هر چیزی را که جنبه خارجی داشت و عاریتی بود از خویشتن خویش تفریق می کرد تا به ماهیت ناب خود نزدیکتر شود.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “جاودانگى”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *