در همین چند ثانیه صحبت تلفنی با او ، مثل گذشته وجودم پر از نگرانی می شود. فورا تلفن را قطع می کنم. حرفی برای گفتن به اون ندارم .شماره اش را مسدود می کنم. از اینکه وقتم را با صحبت کردن با او هدر داده ام پشیمانم. به محض اینکه گفت چه کسی است، باید تماس را قطع کرد.
روی میزم به جلو خم میشوم و سرم را بین دست هایم میگذارم. از این چند دقیقه ی غیر منتظره دل آشفته میشوم.
راستش از واکنشم متعجبم. احتمال میدادم روزی این اتفاق بیفتد، اما تصور میکردم که اهمیت نمیدهم .گمان میکردم که به بازگشت او به زندگیم همان قدر بی اعتنا هستم. که وقتی او مرا مجبور کرد ترکش کنم.اما آن موقع به خیلی چیزها بی اعتنا بودم.
الان واقعا زندگی ام را دوست دارم به موفقیت هایم افتخار می کنم .من مطلق نمیخواهم کسی از گذشته وارد زندگیام شود و آن را تهدید کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.