شماره ۳۰ در کتاب 48 قانون قدرت
در کتاب 48 قانون قدرت آمده که فرض کنید که من به کشورم باز میگردم و میگویم: رفقا، شنیدهام که میخواهید اقتصاد را بهتر کنید، خب این برنامه من است، من وقتی رئیس جمهور شدم میخواهم این کار را انجام دهم.
برای اینکه اقتصاد بهتر باشد باید در جامعه ارزش بیشتری به وجود بیاید. برای اینکه ارزش بیشتری به وجود بیاید ما باید سختتر و هوشمندانهتر کار کنیم. به این معنا که به جای اینکه همه روز در فیسبوک باشیم. باید کار واقعی بیشتری انجام بدهیم. باید مطالعه کنیم و باید به خودمان آموزش دهیم و در کوتاه مدت هیچ چیزی واقعا تغییر نمیکند و دو دوره طول میکشد تا شروع شود تا وقتی که رئیس جمهور بعدی میآید میتوان نتایج را دید.
پس در بلند مدت میتوان مزایای آن را دید. وقتی این جمله را میگویم در حال رقابت با چه کسی هستم؟ من میخواهم جان را شکست دهم و جان میخواهد بگوید؛ رفقا اگر من رئیس جمهور شوم درآمد شما را صد دلار بیشتر میکنم. جان ۹۹ درصد آرا را میآورد و من تنها یک درصد و به همین دلیل است که مردم سیاستمداران را نقد میکنند که چقدر سیاستمداران دروغگو هستند. چطور میتوانند این را بگویند و به قول خود عمل نکنند.
اما درمورد فراموشی شما چطور؟ او گفته میخواهد درآمد شما را صد دلار بالا ببرد، اما این صد دلار میخواهد از کجا بیاید؟ او ادعا میکند همه چیز همینطور میماند و من درآمد شما را صد دلار بیشتر میکنم.
البته که او نمیتواند این وعده را عملی کند. هیچ سیاست مدار صادقی هیچگاه انتخاب نمیشود. سیاستمداران اینگونه هستند، چون به نیاز مردم نیاز دارند و آن نیاز این است که افرادی که با اطمینان خاطر زیاد این خلاف واقعیت را باور میکنند. به این دلیل که حقیقت خوب نیست، زشت است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.