رمان هزار خورشید تابان با زندگی مریم شروع می شود. مریم دختری است که حرامزاده خطاب می شود و او را اینگونه تحقیر می کنند.
او به همراه مادرش در کلبهای روستایی روزگار می گذراند در حالیکه پدرش مردی بسیار ثروتمند است و به آنها یاری نمیرساند و آنها را ترک کرده است. مریم در پانزده سالگی ناخواسته با مردی بزرگسال و بداخلاق به نام رشید ازدواج میکند. خلاصهی زندگی مریم در تحقیرها، توهینها و کتک زدنهایی خلاصه میشود که شوهرش بر او روا میدارد. در بخشی دیگر از کتاب با دختر کوچکی به نام لیلا آشنا میشوید که از همان ابتدا با پسری به نام طارق دوست است و بر اثر ماجراهای بسیاری از هم جدا میمانند. والدین لیلا هر دو در جنگ داخلی کابل کشته میشوند و لیلا کسی را دیگر ندارد و از طارق هم باردار است.
او در چنین شرایطی توسط رشید که همان همسر مریم است از زیر آوار نجات پیدا میکند. کتاب هزار خورشید تابان از میانهی روایت خود به داستان آشنایی مریم و لیلا میپردازد که در حقیقت هستهی اصلی داستان محسوب میشود. البته ناگفته نماند که رشید با لیلا که دیگر بیکس و کار است ازدواج میکند و مریم و لیلا در حقیقت هووی هم هستند و هر دو توسط رشید مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و کتک میخورند و همین موضوع منجر به ایجاد ارتباط و صمیمیت میان شخصیتهای اصلی داستان میشود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.