صورتت را بشور دختر جان

دروغ :من بهتر از تو هستم!

احساس می‌کنم که اکنون زمان اعتراف فرارسیده است…… من موهای روی انگشتان پایم را اصلاح می کنم .

من همیشه این کار را انجام می‌دهم .

گاهی اوقات( البته فقط گاهی اوقات و نه همیشه) هنگام دوش گرفتند به پاهایم نگاه می کنم و متوجه می‌شوم که موهای روی شصت پایم بیش از حد بلند شده اند. واقعاً شرم‌آور است! اما مشکل مهمی نیست چون با یک چرخش تیغ می توانم ظاهر نرم و مخملی را به شصت پایم  بازگردانم.  دوستان !میخواهم تصویر خود را در دبیرستان برایتان ترسیم کنم….

.من چاق بودم. لباسهای مارک گود ویل می پوشیدم و مسئول کلوب تئاتر مدرسه بودم .اصولاً فردی نبودم که همکلاسی ها یا دبیرها را دست بیندازنم؛ در واقع همیشه سایرین مرا دست می انداختند ،اما زمانی را به خاطر دارم که برای اولین و آخرین بار، فرد دیگری را مسخره کردم و احتمالاً به همین دلیل است که این رویداد را به طور کامل و با جزئیات به خاطر دارم. چون هرگز تکرار نشده است. البته هنوز هم نسبت به کاری که انجام دادم احساس شرم می کنم.

برای تعریف کردن ماجرا؛ نام آن دختر را اشمینا می گذارم.البته  نام واقعی او تینا بود اما برایش کدگذاری می کنم..

اشمینا دختری بود که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بود. او حس شوخ‌طبعی بالایی داشت و به همین دلیل در جمع دوستان بسیار محبوب تر از سایرین بود .یک روز در کلاس زبان انگلیسی خانوم جاشتی که قرار بود در خصوص کتابهای زورا نیل هورستون مقاله بنویسیم .اشمینا در خصوص اصلاح موهای پایش صحبت کرد. البته متوجه نشدم که چرا او ناگهان به این مسئله اشاره کرد ….شاید چون افراد محبوب حق دارند در هر موردی صحبت کنند همانطور که سایرین در مورد وضعیت آب و هوا گفتگو می کنند. اگرچه در همان لحظه واکنشی نشان ندادم اما بعدها با دوست صمیمی خودم در این خصوص گفتگو کردم.

چه کسی موهای روی انگشتان پایش را اصلاح می‌کند ؟و مهمتر از آن که چه کسی انگشتان پایش پرمو است؟ اشمینا که احتمالا مبتلا به یک بیماری غدد درون ریز است!

عجب  گفتگوی احمقانه‌ای بود البته معمولاً اینگونه مکالمات بیهوده به سرعت از ذهن ها پاک میشوند. اما به دلیل اینکه من در کل مدت مشغول مسخره کردن انگشتان پای پرمویی اشمینا بودم ؛این مکالمه احمقانه را فراموش نکرده‌ام! نکته مهم این است که من دقیقا همین کار را انجام می دهم…