بخشی از کتاب را باهم بخوانیم:
بهرام مردی جنگاور بودکه بیاندازه به موسیقی علاقه داشت. به طوریکه بعد از نشستن به تخت پادشاهی اولین کاری که کرد رسیدگی به وضع موسیقیدانان و تأمین رفاه آنها بود. او موسیقیدانان را از لحاظ مقام و رتبه بالاتر برد و گروهی از آنها را به طبقهی اول بنشاند. جانشین بهرام تا انوشیروان نیز این رسم را بر پا داشتند.
و در بخش دیگری از کتاب میخوانیم:
سر سلسلهی ساسانی در سال 241، بدرود حیات گفت. حجاری نقش رجب که حاکی از جلوس او پسر شاهپور اول است، پادشاه را در حالی نشان میدهد که حلقهی سلطنتی را از دست خدای بزرگ اوهر مزد میگیرد. این تصویر به تقلید مجلس جلوس اردشیر در نقش رستم ساخته شده است. در اینجا هم پادشاه و خدا سوار اسب هستند و لباس آنان در هر دو جا یکسان است. فقط اختلاف در این است که در کتیبهی شاهپور خدا در سمت چپ و پادشاه در سمت راست واقع شده و شخصی که در کتیبهی اردشیر بر زمین افتاده است در نقش شاهپور موجود نیست. صورت پادشاه خیلی ضایع شده و جزئیات آن تشخیص داده نمیشود.
و در بخش دیگری نیز چین میخوانیم:
جامعهی ایرانی بر دو رکن قائم بود: مالکیت و خون. بنا بر نامهی تنسر حدودی بسیار محکم نجبا و اشراف را از عوامالناس جدا میکرد. امتیاز آنان «به لباس و مرکب و سرای و بستان و زن و خدمت بود.» و در جای دیگر گوید:
www.bookabbasi.ir
«اشراف را با لباس و مراکب و آلات تجمل از محترفه و مهنه ممتاز کردند و زنان ایشا همچنین به جامههای ابریشمین و قصرهای منیف و رانین و کلاه و صید و آنچه آیین اشراف است و مردمان لشکری به آسایش و رفاهیت آمن و مطمئن یه خانها به معاش بر زن و فرزند فارغ نشسته.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.