سخن نویسنده :
برای پدرم ،که با همه ی وجود تلاش کرد بدترین نباشد.و برای مادرم ،که باعث شده گزارش بدترین چهره ی پدرم را نبینیم.
متن کتاب
وقتی پاهامو دو طرف لبه ی پشت بوم میذارم و این جا می شینم و از طبقه ی دوازدهم به خیابونای بوستون نگاه میکنم ،نمیتونم به چیزی جز خودکشی فکر کنم.البته خودکشی خودم نه.اونقدر زندگیم رد دوست دارم که تا آخرین نفس ادامه ش بدم.
توجه م بیش تر به آدم های دیگه س و این که چه جوری سرانجام تصمیم میگیرن به زندگیشون خاتمه بدن.این که هیچ از کارشون پشیمون میشن؟
تو لحظه ی بعد از پریدن و یه ثانیه قبل از تصمیم گیری شون باید ذره ای پشیمونی تو اون سقوط آزاد و کوتاه باشه. اینکه وقتی زمین به سمت شون یورش میبره ،بهش نگاه میکنن و فکر میکنن.《 لعنتی این ایده خوبی نبود.》
یه جورایی فکر می کنم نه.
خیلی به مرگ فکر می کنم. خصوصاً امروز، با توجه به اینکه ۱۲ ساعت پیش یکی از تأثیرگذارترین مرثيه هایی رو که مردم پلاتورای ایالت مین تابهحال شاهدش بودن، تو مجلس ترحیم خوندم. خیلی خوب شاید تاثیرگذارترین نبود، اما به راحتی میتونست افتضاح ترین محسوب بشه.فکر میکنم به این بستگی داره که از مادرم بپرسید یا از من .مادرم که احتمالاً از امروز به بعد برای یکسال تموم با من حرف نمیزنه.
اشتباه فکر نکنین. این مدحی که خوندم اونقدر تمام و کمال نبود که تاریخساز بشه مثل همونی که بروک شیلدز خاک سپاری مایکل جکسون خوند یا اونی که خواهر استیو جابز خوند. یا برادر پت تیلمن، اما در نوع خودش فوقالعاده بود. اولش هول کرده بودم. گذشته از همه چی خاکسپاری اندر و بلوم بزرگ بود .شهردار محبوب زادگاهم پلاتورا تو ی ایالت مین و مالک موفق ترین آژانس آژانس املاک شهر.
همسر جنی بلوم بسیار محبوب، معتبرترین استادیار کل پلاتورا، پدر لی لی بلوم، همون دختر عجیب غریب با موهای قرمز پریشون که زمانی عاشق یه پسر آس و پاس شد و آبروی کل خانوادهاش رو برد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.