بوستان و گلستان کتاب ماندگار سعدی است که آن را در سال ۶۵۶ هجری قمری و یک سال پس از بوستان به نظم و نثر نوشت. اخلاق موضوع اصلی گلستان است که به صورت داستانهای پندآموز نوشته شده است.
سبک و شیوه سعدی در نگارش این کتاب نثر مسجع و استفاده از کلمات آهنگین و همقافیه است. ساختار کتاب گلستان به این صورت است که یک دیباچه و هشت باب دارد. دیباچه گلستان با عبارت مشهور «منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت…» آغاز میشود. در مطلب حاضر از هر یک از بابهای گلستان حکایتی را برای شما برگزیدهایم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
حکایت از باب اول در سیرت پادشاهان
درویشی مستجاب الدعوة در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدای این چه دعاست گفت این دعای خیرست ترا و جمله مسلمانان را.
ای زبردست زیر دست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی باری این توانگر گفت درویش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟ گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی؟ که خردمندان گفتهاند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.