حراج!

عشق زشت

نویسنده:کالین هوور

مترجم:فروزنده دولتیاری

ناشر:نیک فرجام

نوع جلد:شومیز

نوبت چاپ: دوم1399

تعداد صفحات: 303

وزن:400g

موضوع: رمان/داستان های امریکایی_قرن 21

 

Original price was: 64,000 تومان.Current price is: 23,000 تومان.

در انبار موجود نمی باشد

درباره نویسنده

کتاب عشق زشت

من تمام آخر هفته را کار کردم چون تا پنجشنبه شب نه با مایلز  حرف زدم و نه او را دیدم. همچنان فکر می کردم که اینطوری بهتر است.

امشب دوشنبه است اولین باری که کاربین سه روز خانه نمی آمد. ولی مایلز  خانه بود. که او اطلاع دارد اما به خاطر رفتاری که روز پنجشنبه داشت شک داشتم که به این موضوع اهمیتی بدهد. حداقل از او انتظار داشتم که در مورد کار اشتباهی که کرده به من توضیح بدهد یا حداقل از من بپرسد که چه  چیزی مرا اینقدر عصبانی کرده است…

حالا می‌توانستم بفهمم که چرا او شش سال با کسی رابطه نداشته است .او مشخصا آدم بی شعوری است و نمی‌دانم با یک دختر چگونه رفتار کند. با من مهربان بود و آدم بی آبرویی بود؛ اما به هر حال رفتار او قبل از رابطه و بعد از آن با هم متناقض بود. مثل این است که تکه هایی از مرد دیگر در وجود او قرار دارد و شخصیت او را متفاوت می‌کند..

اگر هر مردی دیگری مثل او چنین رفتاری با من می کرد، آخرین بارش می شد .هیچ وقت چنین چیزهایی را تحمل نمی کردم ، اما خیلی از دوستانم را دیده بودم که تحمل می کنند. به هر  حال متوجه شدم که دارم او را می بخشم‌ و رفتار هفته پیش او را توجیه می کنم..

داشتم می ترسیدم از این که زندگی را بدون او نتوانم تحمل کنم. این ترس به محض این که از آسانسور خارج شدند با بالا رفتن ضربان قلبم برای مسلم شد. یک یادداشت روی درب آپارتمانم چسبیده بود ،با عجله آن را برداشتم یادداشت در کاغذی پیچیده شده بود که روی آن چیزی نوشته نشده بود. بازش کردم:《من باید به یه ماموریت بروم تا ساعت هفت صبر میکنم اگه تو میخواهی میتونی با من بیای.》 یادداشت را چندین بار خواندم. قطعا از طرف اوست و قطعاً برای من نوشته شده است.

اما متن آن به طور باورنکردنی پیش پا افتاده و سرسری بود.برای یک لحظه شک کردم که اصلا روز شنبه اتفاقی افتاده باشد .

او آن جا بود .می دانست آن شب بین ما چطور شد. او می دانست که من ممکن است عصبانی یا ناراحت باشم،اما در یادداشتش هیچ اشاره ای به آن نکرده بود .

قفل در را باز کردم و قبل از اینکه درب آپارتمان را بزنم و سرش فریاد بکشم، خودم را به داخل آپارتمانم انداختم .

اول وسایلم را زمین گذاشتم و دوباره یادداشت را خواندم سعی کردم دست خطش را خوب بررسی کنم. و به انتخاب کلماتش دقت کنم،آن را در مشتم مچاله کردم و به طرف آشپزخانه پرت کردم. کاملاً عصبانی بودم .

عصبانی بودم چون می دانستم که با او ادامه خواهم داد.

نمی دانستم چطور این کار را نکنم .دقیقاً سر ساعت هفت ضربه آرامی به در خورد .اما دلیلی برای آن وجود نداشت. من مخالفتی با خوش قولی نداشتم .فقط احساس می‌کردم که مایلز امشب مرا عصبانی خواهد کرد .به سمت در رفتم و آن را باز کردم…..

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “عشق زشت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *