کتابجزازکل (A Fractionofthe Whole) به نویسندگی استیوتولتز(SteveToltz)، در سال 2008 توسط انتشارات (spiegelog rau)در کشور استرالیا به چاپ رسیده است.
این کتاب اولین اثر استیو تولتز است. استیو تولتز در سال 1972 در سیدنی متولد شد. او که اکنون ساکن نیویورک است، در دانشگاه نیوکاسل تحصیل کرد. در مونترال، ونکووف نیویورک، بارسلونا و پاریس زندگی میکرد و مشاغل مختلفی که هیچ کدام ارتباطی با نویسندگی نداشتند را امتحان کرد تا به گمشده خود برسد.
این رمان برای اولین بار در استرالیا و با فاصله کمی در سرتاسر جهان به شهرت رسید و بارها تجدید چاپ شد. با وجود اینکه کتاب جز از کل اولین رمان استیو تولتز بود، نامزد دریافت جایزه بوکرمن شد.
خلاصه کتاب جزءازکل
راوی اول کتاب پسری به نام جسپر است، پسری که مشکلات زندگیاش را ناشی از رفتار پدرش با خود میبیند. او که حالا در زندان است، به گذشته برمیگردد. خاطراتش از دوران نوجوانی، آغاز میشود وقتی پدرش به او میگوید که شناختهشدهترین مجرم استرالیا، تری دین، عمویش است.
مارتین، پدر جسپر، به لحاظ بدنی بسیار ضعیفتر از تری، برادر کوچکتر ورزشکارش است. تا روزی که تری در حادثهای، یک پایش لنگ میشود و همین موضوع باعث میشود برادران وارد یک باند خلافکار شوند و مردم شهر کوچکشان، از آنها بیزار شوند.
مارتین که به خاطر داشتن تفکرات فلسفی همیشه حس دوری از مردم را داشت، با گذاشتن صندوق پیشنهاداتی در وسط شهر، سعی میکند دیدگاه مردم شهر را عوض کند. اما به جای آن، مردم با کمک آرای صندوق، تصمیم میگیرند، تری به تیمارستان فرستاده شود.
تری بعد از مرخص شدن از تیمارستان صندوق پیشنهادات را منفجر کردو این انفجار منجر به کور شدن چشمان پدر کارولین، دختری شد که هر دو برادر دوستش داشتند. تری پس از آن، به زندان میرود. او بعد از آزادی از زندان هم با کشتن کسانی که در رشتههای ورزش تقلب میکنند، به بزرگترین جنایتکار شهر تبدیل میشود.
بعد از محکوم شدن تری به حبس ابد، مارتین تلاش میکند از شهرش برای همیشه برود و مادر بیمار و ناپدریاش را تنها بگذارد، که در همان روز شهر آتش میگیرد و مارتین، که حالا تمام خانوادهاش در آتش سوختهاند، به پاریس میرود. او با مردی به نام ادی دوست میشود، که همیشه مشکلات مالی او را برطرف میکند و به عنوان عکاس، دائم از او عکس میگیرد.
مارتین، با زنی به نام آسترید ازدواج میکند. ازدواجی با عشقی کمرنگ. و جسپر راوی اصلی کتاب جز از کل به دنیا میآید. مارتین اعتقاد داشت، پسرش تناسخ زود هنگام اوست. آسترید در دوران بارداری، عکس پدرش را روی بوم نقاشی میکرد. او که در تمام مدت دائم در فکر خودکشی بود، بالاخره، وقتی جاسپر خیلی کوچک بود، در انفجار قایقی کوچک، خودش را میکشد.
پس از این ماجرا، مارتین و جاسپر به استرالیا برمیگردند. دراسترالیا، با دختری به نام آنوک آشنا میشوند که به عنوان خدمتکار برایشان کار میکند. مارتین پس از چندی دوباره دچار افسردگی میشود. بدون آنکه با جسپر درباره این موضوع صحبتی کند، مدتی در تیمارستان بستری میشود.
پس از مرخص شدن، با پولی که از ادی میگیرد، خانهای بزرگ میخرد. با آنوک وارد رابطه میشود و جسپر که همیشه پدرش را مقصر اتفاقات بد زندگیاش، مانند پایان رابطه عاشقانهاش میداند، او را ترک میکند و جداگانه زندگی میکند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.