حراج!

موش ها و آدم ها

نویسنده :جان اشتاین بک

مترجم:دکتر فرزام حبیبی اصفهانی 

ناشر: آتیسا 

قطع:رقعی 

جلد:شومیز 

نوبت چاپ: پنجم

تعداد صفحات: 120

وزن:230g

رده سنی: بزرگسال/ نوجوان 

شابک:0_23_8399_600_978

موضوع: رمان /داستان های آمریکایی قرن 20م

Original price was: 58,000 تومان.Current price is: 24,000 تومان.

در انبار موجود نمی باشد

قسمتی از کتاب موش‌ها و آدم‌ها:

«برکه سبز عمیق رود سالیناس هنوز اواخر بعد از ظهر را می‌گذراند. اکنون دیگر خورشید دره را ترک گفته بود تا ستیغ تند کوهستان گابیلان را در پیش گیرد و بالا رود. نوک تپه‌ها از آفتاب در حال غروب به سرخی می‌گرایید، اما در کنار برکه میان چناره‌ها، سایبانی دل نشین پدید آمده بود.

یک مار آبی با چابکی و نرم رفتاری در سطح برکه شناور بود و سر پریسکوپ مانندش را از سویی به سویی دیگر می‌گرداند. مار طول برکه را درنوردید و به پایه‌ای بی‌حرکت حواصیلی نزدیک شد که در سطح کم عمق برکه ایستاده بود. سر و نوک ثابت حواصیل نیزهوار در آب فرو رفت و در یک لحظه، مار کوچک را در حالی که دمش به طرز جنون آسایی تکان تکان می‌خورد، به منقار گرفت. هجوم دوردست باد، زوزه کشید و از میان تاج درختان عبور کرد و حرکتی موج مانند در شاخه‌های درختان پدید آورد. برگ‌های درختان چنار، سطح نقره‌گون خود را نمایان کردند و باد برگ‌های قهوه‌ایی و خشک را چند متری آن‌سو تر راند و سپس ردیف در ردیف، امواج ظریف و ملایم باد جریان یافت و در سطح سبز برکه شکنجی افکند.

آدم‌هایی که مثل ما تو مزرعه کار می‌کنند تنهاترین آدم‌های دنیان. قوم و خویش ندارن. مال هیچ دیاری نیستن. میرن تو مزرعه، یه پولی می‌سازن، بعد هم میرن تو شهر به بادش میدن. بعدش هم هنوز هیچی نشده دمشونو میزارن رو کولشون و میرن یه مزرعه دیگه. هیچ وقت هم هیچ امیدی ندارن».

«گفتم خیال کن جرج امشب رفت شهر و تو دیگه خبری ازش نشنیدی.کروکس لحنی ظفر آلود به خود گرفته بود. تکرار کرد: همین.خیالشو بکن. لنی فریاد زد: چطور نیاد؟ جرج همچین کاری نمیکنه. من خیلی وقته با جرجم. همین امشب برمیگرده؛ اما این شک و تردید بیش از طاقت او بود: خیالت می‌رسه که نمیاد؟ چهره کروکس از شکنجه دادن لنی، شادمان شده بود. به آرامی گفت: کسی چه میدونه دیگران چیکار میکنن. فرض کن اون میخواد بیاد اما نمی‌تونه. خیال کن که کشته میشه یا زخم می‌خوره. نمی‌تونه بیاد. لنی می‌کوشید بفهمد. تکرار کرد: جرج همچی کاری نمی‌کنه. زخمی نمی‌شه. هیچوقت زخمی نمی‌شه، چون که مواظبه».

درباره جان استاین بک:

جان ارنست اشتاین بک جونیور در سال 1902 در کالیفرنیا متولد شد. شغل پدرش خزانه‌داری و مادرش نیز به تدریس مشغول بود. استاین بک از دوران نوجوانی سخت کار کرد، او به دانشگاه استنفورد رفت ولی حتی مدرکش را هم دریافت نکرد. کارگری، متصدی داروخانه، کار در مزرعه و… همه شغل‌هایی بود که او از سن 15 سالگی به بعد تجربه کرده بود. او بسیار غم کارگر داشت، رکود اقتصادی و از طرفی پیشرفت ابزار آلاتی که جای کارگر را می‌گرفتند او را غمگین می‌ساخت. استاین بک زمانی نگهبان یک خانه شد و در آنجا بود که فرصت کافی برای مطالعه و نوشتن را به دست آورد. او سه بار ازدواج کرد و دو فرزند داشت. جهان‌بینی دقیق و دلسوزانه او در آثارش نمود پیدا کرد.
شمایل و گرفتاری‌های کارگران را در نوشته‌هایش نشان می‌داد و همینطور شخصیت خودش را نیز در آنها بازتاب میداد. از آثار او میتوان به جام زرین، خوشه‌های خشم، موش‌ها و آدم‌ها، نبردی مشکوک، اتوبوس سرگردان، داستان مروارید، اسب سرخ، سبزهزارهای بهشت و… را نام برد. کتاب خوشه‌های خشم او برنده جایزه پولیتزر شد و همینطور او در سال 1962 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات گردید. استاین بک در سال 1968 در سن 66 سالگی بر اثر بیماری قلبی درگذشت.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “موش ها و آدم ها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *