چند روز پیش دومین کتابم را برای ناشر فرستادم تا کارهای اخذ مجوز، چاپ و انتشار آن را انجام دهد. به خاطر سختیهای زیاد کار نوشتن اولین کتابم، با خودم عهد بستم که دیگر سراغ نوشتن هیچ کتابی نروم؛ اما این کتاب فرق داشت؛ چرا که هم موضوع آن را بسیار دوست داشتم؛ هم کتابهای مشابه موجود در بازار به خوبی مباحث را توضیح نداده بودند و هم از حق نگذریم، حقالتالیف خوبی قرار است دریافت کنم.
در دوران تحصیلم در مقطع کارشناسی ارشد، به دفعات دانشجویانی را میدیدم که ناگهان (ناگهان به معنی واقعی کلمه) به سرشان میزد که برای تقویت رزومهشان کتابی بنویسند و یا حداقل کتابی که فایلش را دیشب دانلود کرده بودند، ترجمه کنند. برای این کار نرمافزار ورد را باز و کمی ابعاد صفحه، فونت و… را تغییر و بدون اینکه به مراحل چاپ کتاب فکر کنند، شروع به کار میکردند! اما آیا کتاب نوشتن به همین سادگی است؟ هدفم از نوشتن این پست جواب دادن به این سوال است: موانع و سختیهای نوشتن کتاب چیست؟
در ادامه با توجه به تجربهام در نوشتن دو کتاب دانشگاهی، چند مورد از سختیها و موانع تالیف یا ترجمه کتاب را مینویسم. فرض را بر این میگذارم که مرحله انتخاب موضوع کتاب برای تالیف و یا انتخاب کتاب خارجی برای ترجمه به انجام رسیده است؛ هر چند این مرحله هم سختیهای خاص خودش را دارد.
۱. سختیهای سمت نویسنده
نداشتن قالبی برای تایپ کتاب
یکی از مشکلاتی که در هنگام شروع کار نوشتن کتاب به چشم نمیآید، نداشتن یک قالب مناسب برای تایپ کتاب است. متاسفانه نه تنها ناشران خصوصی، بلکه حتی ناشران دانشگاهی هم شیوهنامه کاملی برای طراحی قالب کتاب ندارند تا نویسندگان بتوانند بدون درگیر شدن با جزئیات فنی طراحی قالب، وقت خود را تنها روی نوشتن کتاب متمرکز کنند. خیلی از ناشران شیوهنامههای یکصفحهای دارند؛ در حالی که مثلاً انتشارات دانشگاه شیکاگو آمریکا شیوهنامهای ۱۰۰۰ صفحهای دارد.
پیشنهاد میشود در چنین مواقعی از نویسندگانی که قبل از شما با آن ناشر کار کردهاند، قالب موردقبول ناشر را بگیرید. اگر هم با سیستم حروفچینی زیپرشین آشنایی دارید، میتوانید از قالب کتاب پارسیبوک و یا نوشتافت استفاده کنید.
سردرگمی در رعایت آیین نگارش
با وجود اینکه چندین کتاب خوب آیین نگارش در بازار وجود دارد، اما اتفاق نظری روی مطالب آن وجود ندارد. به عنوان نمونه همه قبول دارند که مثلاً «درسها» باید به صورت نیمفاصله نوشته شود؛ اما در مورد کلمهای مثل «ریاضیدان» اتفاق نظری وجود ندارد که آیا باید به صورت نیمفاصله باشد یا به صورت «ریاضیدان». به عنوان نمونهای دیگر هنوز معلوم نیست که آیا قبل از کلماتی مثل «بنابراین» و «لذا» باید نقطه بیاید یا نقطهویرگول. این موارد باعث میشوند نویسندگان یا مترجمان در حین تایپ کتاب دچار سردرگمی شوند و ساعتها و چه بسا روزها وقت خود را صرف پیدا کردن جواب این سوالها بکنند. متاسفانه کتاب دستور خط فرهنگستان نیز در بسیاری موارد کمکی نمیکند.
پیشنهاد میشود تا پایان کار نوشتن کتاب از یک کتاب واحد در زمینه آیین نگارش پیروی بکنید.
هماهنگ نبودن همکاران در پیروی از یک سبک نوشتن
چند وقت پیش کتابی برای ویراستاری به من سپرده شد. با وجود اینکه صفحه عنوان نداشت، اما بعد از بررسی سرسری کتاب متوجه شدم که حداقل ۳-۴ نویسنده دارد. دلیل آن کاملاً مشخص بود: در بخشی از کتاب، از فعلهایی مثل «نمایید»، «میباشد» استفاده شده بود و در بخشی دیگر از «کنید» و «است» یا در بخشی دیگر نیمفاصله رعایت شده بود و در بخشی دیگر نه یا در بخشی از کتاب از حروف عربی «ي»، «ك» و اعداد عربی استفاده شده بود و در بخشی دیگر نه یا در بخشی از کتاب تعداد پانویسها به شدت زیاد بود. دلیل آن هم این بود که یکی از نویسندگان، معادل انگلیسی تمام اصطلاحات را در پانویس آورده بود. در حالی که جای این معادلها در واژهنامه پایان کتاب است.
پیشنهاد میشود قبل از شروع کار، همه نویسندگان روی اینگونه موارد به توافق برسند و یا در هنگام برخورد با مساله جدید، با یکدیگر مشورت کنند تا کتابشان یکدست از آب دربیاید.
عدم احساس مسئولیت یکی از همکاران
در نوشتن کتابهایی که چند نویسنده دارند، عدم احساس مسئولیت یکی از همکاران باعث میشود تا کار به خوبی پیش نرود که خود باعث بیانگیزه شدن بقیه نویسندگان میشود. در انتخاب نویسنده یا مترجم همکار باید دقت کافی داشته باشید.
پیشنهاد میشود قبل از شروع کار، روی مسئولیتها و سهم هر کدام از همکاران به جمعبندی برسید و حتی پیشبینیهای لازم برای حذف و اضافه کردن همکار جدید را بکنید.
بیانگیزه، ناامید و سرخورده شدن از ادامه کار
شاید بزرگترین مانع نوشتن کتاب، همین مورد باشد. تقریباً با همه نویسندگانی که با آنها کار کردهام، این مورد بیانگیزگی را به وضوح دیدهام. حتی خود من هم دچارش شدهام. زمانهایی میرسد که به دلایل مختلف، حالتان از کتابی که دارید مینویسید، به هم میخورد! چند سال پیش ویراستاری کتابی ترجمهای از یک استادتمام دانشگاه را قبول کردم. در میانههای کتاب متوجه شدم که به تصویری ارجاع داده شده که آن تصویر در کتاب قرار داده نشده است. موضوع را به مترجم اطلاع دادم. جواب ایشان این بود که «آن پاراگرافی که ارجاع در آن قرار دارد را حذف کنید»! گفتم: «کتاب، ترجمهای است و شما حق ندارید حتی یک کلمه از آن را حذف کنید؛ چه برسد به یک پاراگراف»؛ اما مرغ ایشان همچنان یک پا داشت. در کتابی دیگر وقتی ایرادات کتاب را به نویسنده گزارش میکردم تا در مورد آن همفکری کنیم، میگفتند: «من دیگر حوصله این کتاب را ندارم. خودتان یک کاریش بکنید».
پیشنهاد خاصی برای این مورد ندارم. فقط خواستم بگویم که این بیانگیزه شدن کاملاً طبیعی است و درمان خاصی هم برای آن وجود ندارد. رها کردن کتاب به حال خودش تا چند ماه و حتی چند سال کاملاً شایع است!
۲. سختیهای سمت ناشر
پیدا نشدن ناشر سرمایهگذار
اگر از همه موانع و سختیهای نوشتن کتاب عبور کنید و کتاب را آماده چاپ کنید، به خان پیدا کردن ناشری که حاضر شود با سرمایه خودش کتاب شما را چاپ کند، میرسید؛ البته اگر عضو هیات علمی دانشگاهی باشید، در صورت تایید شورای پژوهشی گروه، دانشکده و دانشگاه، انتشارات دانشگاه تمام کارهای چاپ کتاب را انجام میدهد و حتی به شما حقالتالیف هر چند ناچیزی هم میدهد؛ اما در غیر این صورت و مخصوصاً اگر «کتاباولی» باشید، خیلی سخت ناشر سرمایهگذار پیدا میشود. در این حالت باید کلی هزینه کنید و کتاب را با هزینه خودتان چاپ کنید. حتی اگر از مرحله چاپ هم عبور کنید، نوبت به مرحله توزیع و فروش آن میرسد: شما میمانید و یک وانت کتاب! چند تایی از آنها را امضا میکنید و به دوستان و آشناها میدهید؛ اما با بقیه آنها چکار میکنید؟ شاید بگویید «آنها را به کتابفروشیهای دانشگاه یا شهر میسپاریم تا برایمان بفروشند». اما واقعیت این است که کمتر کتابفروشیای پیدا میشود که کتاب شما را به صورت رایگان پشت ویترینش بگذارد. این یعنی چه کتاب شما فروش برود چه نرود، کتابفروشی درصدی از قیمت پشت جلد کتاب را از همان اول از شما میگیرد.
سنگاندازی و بدقولی ناشر
گاهی ناشران بهویژه دولتی و دانشگاهی با وجود توافق اولیه برای سرمایهگذاری روی کتاب، به بهانههای مختلفی مانند گران شدن کاغذ، رکود بازار نشر و… شروع به سنگاندازی و بدقولی میکنند. گاهی هم دلیل این رفتارهای خود را به طور شفاف بیان نمیکنند و فقط سنگاندازی میکنند تا نویسنده از ادامه کار خسته و ناامید شود! به عنوان مثال بعد از دریافت هر نسخه آماده چاپ کتاب، یک ایراد جدید و وقتگیر از فایل کتاب میگیرند تا چاپ کتاب به تعویق بیافتد. عکس زیر تعداد ویرایشهای کتاب آخرم را نشان میدهد. به تاریخها دقت کنید. همانطور که میبینید ۱۴ ماه از تحویل نسخه (به نظر خودم) نهایی به ناشر میگذرد ولی هنوز کتاب تایید نهایی نشده است!
پیشنهاد من این است که با وجود سخت بودن تحمل این رفتارهای ناشر، مقاومت کنید و میدان را خالی نکنید. پیروزی با شماست!
قصدم از نوشتن این پست این نبود که شما را از نوشتن یا ترجمه کتاب ناامید کنم. هدفم این بود که بگویم کتاب نوشتن با تمام شیرینیها و تجربههای خوبش، سختیها و موانع خاص خودش را دارد؛ پس باید واقعبینانه به آن نگاه کرد.